جدول جو
جدول جو

معنی حاضر کردن

حاضر کردن
آماده کردن، آوردن، از بر کردن
تصویری از حاضر کردن
تصویر حاضر کردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حاضر کردن

حاضر کردن

حاضر کردن
آماده کردن مهیا ساختن، حاضر آوردن بحضور آوردن
حاضر کردن
فرهنگ لغت هوشیار

حاضر کردن

حاضر کردن
احضار کردن، به حضور آوردن، آماده کردن، مهیا ساختن، فراهم آوردن، فراهم ساختن، آموختن، یاد گرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

احضار کردن

احضار کردن
فرا خواندن، حاضر کردن بحضور آوردن، امر بحاضر شدن دادن
احضار کردن
فرهنگ لغت هوشیار

باور کردن

باور کردن
سخن کسی را راست دانستن باطنا تصدیق قول کسی کردن
باور کردن
فرهنگ لغت هوشیار

حاشا کردن

حاشا کردن
ارندانیدن ریزش زدن انکار کردن منکر شدن کاری را
حاشا کردن
فرهنگ لغت هوشیار

حاصل کردن

حاصل کردن
الفنجیدن فرا آوردن توزیدن ویندیدن جمع کردن فراهم آوردن تحصیل کردن، نتیجه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار