پاک گوهر. پاک گهر. اصیل. پاکزاد. نجیب. ممحوض النسب. خالص نسب: پادشاهی گذشت پاک نژاد پادشاهی نشست فرخ زاد گر برفت آن ملک بما بگذاشت پادشاهی کریم و پاک نژاد. فرخی. پاکیزه دین و پاک نژاد و بزرگ عفو نیکودل و ستوده خصال و نکوشیم. فرخی. خواجۀ سید ستوده هنر خواجۀ پاک طبع پاک نژاد. فرخی
پاک فطرت. پاکدرون. پاک طینت. پاک سرشت: نازنینی چو تو پاکیزه دل و پاک نهاد بهتر آنست که با مردم بد ننشینی. حافظ. اشک آلودۀ ما گرچه روانست ولی به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم. حافظ