جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ایغری

ایغری

ایغری
ایغوری. اویغوری. منسوب به ایغر: زبان ایغری. قوم ایغری. خط ایغری: امیر ارغون بعد ما که از تعلیم خط ایغری فارغ شد. (تاریخ جهانگشا ج 2 ص 242).
قمری رخ عطاردی خامه
پارسی خط و ایغری نامه.
اوحدی.
رجوع به ایغور و اویغوری شود
لغت نامه دهخدا

ایغری

ایغری
جماع کردن حیوانات (آنندراج). گشنی. (ناظم الاطباء). فحلی. گشنی. نری. (فرهنگ فارسی معین).
- به ایغری درآمدن، گشنی کردن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) ، چیره شدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خوار شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ای غری

ای غری
ترکی گشنی (گشن در پارسی به نرینه ای می گویند که آماده بارور کردن مادینه است
فرهنگ لغت هوشیار

ایکری

ایکری
آلتی مانند چنگ است با این فرق که ملاوی ایکری چوب و از آن چنگ ریسمان است و بر روی ایکری چوب پوشانند و بر روی چنگ پوست
فرهنگ لغت هوشیار

ایدری

ایدری
اینجایی. (ناظم الاطباء) :
مرا گفت کاینجا غریبست جانت
بدو کن عنایت که تنت ایدریست.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 59).
جان من تا ز تست آنجایی
من کجا ایدری توانم شد.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 748).
، استخوان پرمغز گردانیدن فربهی شتر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، پیه ناک گردانیدن فربهی شتر را. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ایکری

ایکری
اکَری. آلتی مانند چنگ است با این فرق که ملاوی ایکری چوب و از آن چنگ ریسمان است و بر روی ایکری چوب پوشانند و بر روی چنگ پوست. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا