جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اهل نفس

اهل نشست

اهل نشست
مردم گوشه نشین و تارک دنیا برای مثال خرم دل شریف که با یاد چشم یار / بنشست گوشه ای و ز اهل نشست شد
اهل نشست
فرهنگ فارسی عمید

اهل صفا

اهل صفا
مردم پاک دل، پاک باطن، روشن ضمیر، اهل صلح و سازش، مردم با اخلاص و یک رنگ
اهل صفا
فرهنگ فارسی عمید

اهل نفاق

اهل نفاق
ریاکار. منافق. دوروی. مرائی، منسوب است به هلیله. ساخته شده از هلیله. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، در اصطلاح علم مساحت شکلی خاص است و آنچنان باشد که اگر دو قوس متساوی بسطحی محیط شوند که هر قوس کمتر از نصف دائره باشد شکل اهلیلجی حاصل گردد. (از نفایس الفنون در علم مساحت)
لغت نامه دهخدا

اهل نظر

اهل نظر
کنایه از اهل دل است وآنکه پیوسته نظر بخوبان دارد. (انجمن آرا). آنان که با توجه و نظر در دیگران اثر گذارند و مردم را بدان نظر آنچه خواهند تلقین کنند. صاحب نظر:
چنان خورد و بخشید کاهل نظر
ندیدند از آن غبن با او اثر.
سعدی.
هر چه بدان نور بصر یافتند
در نظر اهل نظر یافتند.
خواجو.
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم.
حافظ.
نرگس ار لاف زد از شیوۀ چشم تو مرنج
نروند اهل نظراز پی نابینایی.
حافظ.
بحسن خلق توان کرد صید اهل نظر
بدام و دانه نگیرند مرغ دانا را.
حافظ.
لغت نامه دهخدا

اهل نشست

اهل نشست
کنایه از درویشان و گوشه نشینان و تارک دنیا باشد. (هفت قلزم) (برهان). گوشه نشین و تارک دنیا. (آنندراج) :
خط تو گفت در آغاز خاستن کاینک
منم که ف تنه اهل نشست خواهم شد.
امیرخسرو (از آنندراج).
در آتش محبت شمعی نشسته ام
کز روی گرم ف تنه اهل نشست شد.
لسانی (از فرهنگ ضیاء).
خرم دل شریف که با یاد چشم یار
بنشست گوشه ای و ز اهل نشست شد.
؟ (از آنندراج) ، در اصطلاح حقوقی عبارت است از توانائی قانونی برای انجام امری. یا به عبارت دیگر اهلیت قابلیت شخص است برای آنکه بتواند حق خود را استیفاء و اعمال نماید چنانکه بتواند اموال و حقوق خود را تصرف نماید و معاملات و عقودمنعقد سازد. و طبق مادۀ 211 قانون مدنی شخص وقتی میتواند توانائی قانونی (اهلیت) را برای معامله کردن واجد باشد که بالغ و عاقل و رشید باشد. این توانائی را قدرت اعمال حق نیز گویند و آن دو قسم است: اهلیت تمتع، اهلیت استیفاء. (از حقوق مدنی منصورالسلطنۀ عدل و حقوق مدنی دکتر امامی و قانون مدنی). و رجوع به ترکیبهای زیر شود.
- اهلیت استیفاء، توانائی قانونی شخص است بر اعمال حقوق و تصرف در اموال و انجام معاملات و عقود. توضیح آنکه تنها دارا بودن اهلیت تمتع برای آنکه انسان بتواند حق خود را اعمال نماید کافی نیست و باید دارای اهلیت استیفا نیز باشد چنانکه قانون مدنی مقرر میدارد ’هیچکس نمیتواندحق خود را اجرا کند مگر این که برای این امر اهلیت قانونی داشته باشد’. (مادۀ 958). و مطابق همان قانون شخص وقتی اهلیت برای معامله دارد که بالغ و رشید وعاقل باشد. (مادۀ 211). و همین قانون علاوه میکند: ’اشخاص ذیل محجور و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع هستند: صغار، اشخاص غیر رشید، مجانین...’. (از قانون مدنی و حقوق مدنی دکتر امامی).
- اهلیت تصرف، توانائی قانونی مالک است برتصرف ملک و انتقال آن، یا بعبارت دیگر ممنوع نبودن مالک است از تصرف در مال و انتقال آن، مثل این که براثر حجر یا بازداشت قانون مال، مالک از تصرف در آن ممنوع باشد. قانون مدنی مقرر میدارد: ’هر یک از بایعو مشتری باید علاوه بر اهلیت قانونی برای معامله، اهلیت برای تصرف در مبیع یا ثمن را نیز داشته باشد’. (قانون مدنی، مادۀ 345).
- اهلیت تمتع، قابلیت شخص است برآنکه بتواند دارای حقوق مدنی گردد، یعنی دارای حق و تکلیف شود. و بموجب قانون مدنی: ’هر انسان، متمتع از حقوق مدنی خواهدبود...’. (مادۀ 958). مطابق همان قانون: ’اهلیت برای دارا بودن حقوق با زنده متولد شدن انسان شروع و با مرگ او تمام می شود’. و باز طبق همان قانون، حمل نیز از حقوق مدنی متمتع است به شرط آنکه زنده متولد شود. (مواد 956- 957). بنابراین تنها شرط اهلیت تمتعزنده بودن انسان است. (از حقوق مدنی دکتر امامی).
- اهلیت قانونی، توانایی قانونی شخص بر انجام امریست
لغت نامه دهخدا

اهل صفه

اهل صفه
اصحاب صفه. (انجمن آرا). رجوع به اصحاب صفه شود، پنهان کردن سخن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، نهان راز گفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). راز کردن. (آنندراج). پنهان راز گفتن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

اهل صفا

اهل صفا
کنایه از صوفیان. (انجمن آرا). صاف دل. (ناظم الاطباء) : مودت اهل صفا چه در روی و چه در قفا. (گلستان).
لغت نامه دهخدا

گل نفس

گل نفس
خوشبوی، گل سخن آنکه بوی گل دهد خوشبو معطر، خوش سخن خوش کلام
گل نفس
فرهنگ لغت هوشیار