جدول جو
جدول جو

معنی اشکال تراش

اشکال تراش
کسی که از هر کاری اشکال می گیرد، آنکه امری را دشوار سازد و سخت گیری و بهانه جویی کند
تصویری از اشکال تراش
تصویر اشکال تراش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اشکال تراش

اشکال تراش

اشکال تراش
آنکه بر کار اشکال گیرد. آنکه امری را دشوار کند و از آن اشکال بجوید. بهانه جو. سختگیر. و رجوع به اشکال تراشی شود
لغت نامه دهخدا

اشکال تراشی

اشکال تراشی
مشکل ساختن امری، سخت گیری در کاری، بهانه جویی و ایرادگیری
اشکال تراشی
فرهنگ فارسی عمید

اشکال تراشی

اشکال تراشی
ساختن اشکال در کارها. بهانه جوئی. سختگیری در کارها.
- اشکال تراشی کردن، بهانه جویی کردن
لغت نامه دهخدا