یک دنده یک دنده مستبد خودرای لجوج: آدم یک دنده ایست، آرام یکنواخت. تاصبح یک دنده خوابید فرهنگ لغت هوشیار
یک دانه یک دانه عزیز و بی مثل و مانند، ویژگی گوهر بی نظیر، گردن بندی که میان آن یک دانه مروارید گران بها آویخته شده باشد فرهنگ فارسی عمید