جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ول کردن

ول کردن

ول کردن
در تداول، ول دادن. سر دادن. رها کردن. آزاد کردن، از دست نهادن، ترک گفتن. ادامه ندادن.
- ولش کردن، در تداول، ول کردن. رها کردن. آزاد گذاردن
لغت نامه دهخدا

بول کردن

بول کردن
شاشیدن گمیز ریختن چامیدن شاشیدن ادرار کردن گمیز انداختن
بول کردن
فرهنگ لغت هوشیار

حل کردن

حل کردن
گشودن باز گشودن، آمیختن، گداختن گشودن (عقده مشکل) باز کردن، مخلوط کردن چیزی با مانع، گداختن ذوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار