نمک خوارگی نمک خوارگی عمل نمک خواره. (فرهنگ فارسی معین). نمک خواره بودن. نمک پروردگی، ممالحت. با هم نان و نمک خوردن، وفاداری. شکرگزاری. حق گزاری. حق شناسی. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
نمک خواری نمک خواری نان و نمک دیگری را خوردن. (فرهنگ فارسی معین). نمک خوارگی. نمک پروردگی، با هم نان و نمک خوردن. (فرهنگ فارسی معین) لغت نامه دهخدا
شکم خوارگی شکم خوارگی پرخوری و خورندگی. (ناظم الاطباء). شکم بارگی. شکم پرستی. پرخواری. شکم بندگی. (یادداشت مؤلف). رجوع به شکم خواره و مترادفات کلمه شود لغت نامه دهخدا