جدول جو
جدول جو

معنی محکوم علیه

محکوم علیه
کسی که حکم به زیانش صادر شده
تصویری از محکوم علیه
تصویر محکوم علیه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با محکوم علیه

محکوم علیه

محکوم علیه
آنچه بدو نسبت داده شده باشد. پس اگر قضیه حمیله بود آن را موضوع نامند و اگر قضیه شرطیه بود آن را مقدم خوانند. (از کشاف اصطلاحات الفنون). چنانکه در ترکیب ’زیدٌ قائم ٌ’ زید را محکوم ٌعلیه و قائم رامحکوم ٌبه گویند. (از غیاث). و رجوع به محکوم شود
لغت نامه دهخدا

محمول علیه

محمول علیه
محکوم علیه بنگرید به محکوم علیه محکوم علیه
محمول علیه
فرهنگ لغت هوشیار

محجور علیه

محجور علیه
کسی که از تصرف در اموال خود ممنوع باشد کسی که اهلیت قانونی برای اجرای حقوق نداشته و از تصرف در اموال و حقوق مالی خود ممنوع باشد (صغار و اشخاص غیر رشید و دیوانگان محجورند) : این کس که اقرار داده است یا محجور علیه است از بهر کم عقلی وی اقرار بباطل کند
فرهنگ لغت هوشیار

مقسوم علیه

مقسوم علیه
بخشیاب عددی که عدد دیگر بر وآن تقسیم شده بخشیاب مقابل مقسوم
مقسوم علیه
فرهنگ لغت هوشیار

محکوم له

محکوم له
انیراخت برده کسی که حکم بسود او صادر شده. محمود الخصائل. آنکه دارای خصلتهای نیکو و پسندیده است
فرهنگ لغت هوشیار