در اصطلاح منطق امر نسبت داده شده است که در قضیۀ حملیه محمول و در قضیۀ شرطیه تالی خوانده شود. (از کشاف اصطلاحات الفنون) مثلاً در جملۀ ’زیدٌ قائم ٌ’ زید را محکوم ٌعلیه گویند و قائم را محکوم ٌبه نامند. بدانکه لفظ ’هو’ در عربی و لفظ ’است’ در فارسی و لفظ ’استین’ در یونانی و لفظ ’هی’ در هندی بر این نسبت حکمیه دلالت میکند. (از غیاث). رجوع به حکم شود
مؤنث محکوم. رجوع به محکوم به شود، مقهور. مطیع. گردن نهاده. فرس محکومه، اسب لگام کرده شده. (از منتهی الارب). اسب لگام کرده شده و دهنه زده شده. (ناظم الاطباء)