معنی لگد افکندن - فرهنگ فارسی عمید
معنی لگد افکندن
لگد افکندن
لگد پراندن ستور، لگد انداختن
تصویر لگد افکندن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با لگد افکندن
لگد افکندن
لگد افکندن
جفتک انداختن، زیر بار نرفتن امتناع کردن از قبول امری
فرهنگ لغت هوشیار
لرد افکندن
لرد افکندن
رسوب کردن شراب و سرکه و آب لیمو و جز آن. ته نشین شدن دردی شراب و غیره. لِرت افکندن
لغت نامه دهخدا
کلید افکندن
کلید افکندن
در قدیم رسم بود که زنان چون به فال گوش می ایستادند افسونی خاص بر کلید دمیده بر سر راه می انداختند
فرهنگ لغت هوشیار
لنگر افکندن
لنگر افکندن
لنگر انداختن: بدریایی که همچون نوح من افکنده ام لنگر سفینه بر سر موجش بود تابوت ساحلها. (محمد قلی بیک سلیم آنند لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
کلید افکندن
کلید افکندن
در ولایت رسم است که چون زنان آنجا به فال گوش متوجه شوند، افسونی خاص بر کلید دمیده بر سر راه اندازند. (غیاث) (آنندراج). در قدیم رسم بود که زنان چون به فال گوش می ایستادند، افسونی خاص بر کلیددمیده بر سر راه می انداختند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.