معنی لک دار - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با لک دار
لک دار
لک دار
پرتقال یا خربزه یا سیب یا هندوانه لکدار، قسمتی از میوه که فاسد و تباه شود آنچه لک دارد، قسمتی از میوه که بر اثر ضربت فاسد شده
فرهنگ لغت هوشیار
لک دار
لک دار
آنچه لک دارد. دارای لک، که نقطه ای از آن (از پرتقال یا خربزه یا سیب یا هندوانه و جز آن) براثر ضربت یا آسیبی از حال طبیعی بگرددو تباه و فاسد شود یا آغازد به تباهی. که به مقدار ناخنی یا کوچکتر و یا بزرگتر از آن فاسد شده باشد
لغت نامه دهخدا
لک درا
لک درا
هرزه درای بیهوده گوی: گفت ریمن مرد خام لک درای پیش آن فرتوت مرد ژاژخای. (لبیبی. لفااق. 285)
فرهنگ لغت هوشیار
لکه دار
لکه دار
دارای لکه، داغدار لکه دار شدن: دارای لکه و داغ شدن، کنایه از متهم شدن، بدنام شدن لکه دار کردن: ایجاد کردن لکه، کنایه از کسی را متهم و بدنام کردن
فرهنگ فارسی عمید
لک درا
لک درا
کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوِه گو، بیهودِه گو، یاوِه سُرا، هَرزِه گو، هَرزِه خا، خیرِه دَرا، ژاژدَرای، هَرزِه لاف، هَرزِه لای، یافِه دَرای، ژاژخا، مِهذار، هَرزِه دَرای، اَفسانِه پَرداز، اَفسانِه گو برای مِثال گفت ریمن مرد خام لک درای / پیش آن فرتوت پیر ژاژخای (لبیبی - لغتنامه - لک درای)
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.