کینه داری کینه داری حالت و کیفیت کینه دار: بیا با ما مورز این کینه داری که حق صحبت دیرینه داری. (حافظ) فرهنگ لغت هوشیار
کینه داری کینه داری حالت و کیفیت کینه دار. دشمنی. خصومت. کینه توزی: بیا با ما مورز این کینه داری که حق صحبت دیرینه داری. حافظ. و رجوع به کینه دار شود لغت نامه دهخدا
کینه وری کینه وری دشمنی و عداوت و بدخواهی. (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی کینه ور: بی کینه وری سلاح بسته چون گل به سلاح خویش خسته. نظامی. و رجوع به کینه ور شود، انتقام و تلافی بدیها. (ناظم الاطباء). و رجوع به کینه ور شود لغت نامه دهخدا