خوب، خوش، نیک، زیبا، برای مثال فتنه شدم بر آن صنم کش بر / خاصه بدان دو نرگس دلکش بر (دقیقی - ۹۹) بغل، آغوش، برای مثال چنین گفت کاین کودک شیرفش / مرا پرورانید باید به کش (فردوسی۲ - ۵۴۹)، سینه، برای مثال بینداخت شمشیر و ترکش نهاد / چو بیچارگان دست بر کش نهاد (سعدی۱ - ۹۱) دفعه، مرتبه خوب، خوش، نیک، زیبا، برای مِثال فتنه شدم بر آن صنم کش بر / خاصه بدان دو نرگس دلکش بر (دقیقی - ۹۹) بغل، آغوش، برای مِثال چنین گفت کاین کودک شیرفش / مرا پرورانید باید به کش (فردوسی۲ - ۵۴۹)، سینه، برای مِثال بینداخت شمشیر و ترکش نهاد / چو بیچارگان دست بر کش نهاد (سعدی۱ - ۹۱) دفعه، مرتبه