جدول جو
جدول جو

معنی کافورمو

کافورمو
آنکه موهای سفید دارد، سفیدمو
تصویری از کافورمو
تصویر کافورمو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کافورمو

کافورموی

کافورموی
کنایه از سفیدموی است:
بیامد یکی پیر کافورموی
ز پس باز شدکودکی خوبروی،
اسدی
لغت نامه دهخدا

کافوربو

کافوربو
هرچیزی که بوی کافور دارد:
می کافوربو در جام ریزیم
وزین دریا در آن زورق گریزیم،
نظامی
لغت نامه دهخدا

کافورپوش

کافورپوش
آنکه جامۀ سفید بر تن کند، سفیدپوش، برای مِثال همایون یکی پیر با فرّوهوش / کلاه و سرش هر دو کافورپوش (نظامی۶ - ۱۰۴۱)
کافورپوش
فرهنگ فارسی عمید

کافورین

کافورین
کافوری کاپورین سپنداری که از کاپور سازند منسوب به کافوز دارای بو یا رنگ کافور
فرهنگ لغت هوشیار

کافوریه

کافوریه
نوعی از اسپرغم است. (تذکرۀ ضریر انطاکی). ریحان الکافور، و نزد بعضی کافوریه اسم اقحوان است. رجوع به کافوری شود
لغت نامه دهخدا

کافورین

کافورین
کافوری، دارای بوی کافور یا رنگ کافور: خانهای زرین و جواهر و عنبرین ها و کافورین ها و مشک و عود بسیار در آنجا نهادند، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 366)
لغت نامه دهخدا