معنی قافیه سنج
- قافیه سنج
- سنجندۀ قافیه، ناقد شعر، شاعر
واژههای مرتبط با قافیه سنج
قافیه سنج
- قافیه سنج
- شاعر، ناظم، موزون طبع
قافیه سنج
- قافیه سنج
- شاعر. (ناظم الاطباء). ناظم. ناقد شعر. موزون طبع:
مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی
تا خواجه می خورد به غزلهای پهلوی.
حافظ.
ج، قافیه سنجان. شاعران. (ناظم الاطباء). شعرا. (انجمن آرا). مردمان موزون طبع. (آنندراج) (برهان) :
قافیه سنجان چو علم برکشند
گنج دو عالم به سخن درکشند.
نظامی
قافیه سنجی
- قافیه سنجی
- چامه سنجی، چامه سرایی سنجش قافیه نقد شعر، شاعری
قافیه سنجی
- قافیه سنجی
- علم شعر. (ناظم الاطباء). نقدالشعر. شعرگوئی. (ناظم الاطباء)
زاویه سنج
- زاویه سنج
- گوشه سنج
قافیه لنگ
- قافیه لنگ
- پساوند لنگ هنگامی که واژه ها برای پساوند بسنده نباشند
زاویه سنج
- زاویه سنج
- دستگاه تعیین مقدار زاویه. در تحفه الافلاک آمده: با مقیاس الزاویه زوایای مرسوم را میتوان سنجید و زوایای غیرمرسوم را با اسباب دیگر بسنجند. (زاویه سنج) که مقیاس الزاویه یا قوس الزاویه دوربینی تعبیه شده است و آن را اشکال مختلف است. قدما اسطرلاب بکار میبرده اند. (تحفهالافلاک ص 4)