جدول جو
جدول جو

معنی فاش گردیدن

فاش گردیدن
آشکار شدن، شایع شدن، فاش شدن، برای مثال چرا گوید آن چیز در خفیه مرد / که گر فاش گردد شود روی زرد (سعدی۱ - ۱۵۴)
تصویری از فاش گردیدن
تصویر فاش گردیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فاش گردیدن

فاش گردیدن

فاش گردیدن
آشکار شدن ظاهر شدن یا فاش شدن خبر. پراگنده شدن خبر
فاش گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

فاش گردیدن

فاش گردیدن
آشکار شدن. فاش شدن:
چراگوید آن حرف در خفیه مرد
که گر فاش گردد شود روی زرد.
سعدی (بوستان).
رجوع به فاش و فاش شدن شود
لغت نامه دهخدا

پاک گردیدن

پاک گردیدن
پاک شدن طاهر شدن، بسر رسیدن مدت واجل برسیدن
پاک گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیش گردیدن

پیش گردیدن
بسته شدن در یک لتی بهم فراز آمدن در هر دو لنگه در دو لختی، سبقت گرفتن سبق بردن
فرهنگ لغت هوشیار

فایز گردیدن

فایز گردیدن
خلاص شدن نجات یافتن رستگار گشتن، به کام دل رسیدن، دست یافتن، استنباط کردن، غلبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

فایت گردیدن

فایت گردیدن
فایت شدن: اگر غفلت و تقصیری در راه آید فرصت فایت گردد
فایت گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار