جدول جو
جدول جو

معنی صاحب افسر

صاحب افسر
صاحب تاج، دارای افسر، تاجدار
صاحب افسر گردون: کنایه از حضرت عیسی
تصویری از صاحب افسر
تصویر صاحب افسر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صاحب افسر

صاحب افسر

صاحب افسر
تاجدار:
قامت صاحب افسران حلقۀ افسری شده
برده سجود افسرش با همه صاحب افسری.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

صاحب الستر

صاحب الستر
پرده دار پرده دار: او با پرده دار - که ایشان صاحب الستر میگویند - بگفت
فرهنگ لغت هوشیار

صاحب الستر

صاحب الستر
پرده دار: او با پرده دار که ایشان صاحب الستر میگویند بگفت... (سفرنامۀ ناصرخسرو)
لغت نامه دهخدا

صاحب نفس

صاحب نفس
آنکه نفسی گیرا دارد، کسی که دعایش اجابت می شود، برای مِثال با زنده دلان نشین و صاحب نفسان / حق دشمن خود مکن به تدبیر خسان (سعدی - لغت نامه - صاحب نفس)
صاحب نفس
فرهنگ فارسی عمید

صاحب نفس

صاحب نفس
مستجاب الدعوه. آنکه دم او را اثری است:
با زنده دلان نشین وصاحب نفسان
حق ْ دشمن خود مکن به تدبیر خسان.
سعدی.
آنانکه شب آرام نگیرند ز فکرت
چون صبح پدید است که صاحب نفسانند.
سعدی
لغت نامه دهخدا