جدول جو
جدول جو

معنی شوریده رنگ

شوریده رنگ
رنگ پریده، افسرده، ملامت شده
تصویری از شوریده رنگ
تصویر شوریده رنگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شوریده رنگ

شوریده رنگ

شوریده رنگ
رنگ پریده. (ناظم الاطباء). رنگ بگردانیده:
در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری درآمد شغالی به چنگ.
سعدی.
، کنایه از مردم رند و ملامتی. (آنندراج) :
بپرسیدم این کشور آسوده کی شد
کسی گفت سعدی چه شوریده رنگی.
سعدی.
در اوباش، پاکان شوریده رنگ
همان جای تاریک و لعل است و سنگ.
سعدی.
یکی گفتش ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده ای در فرنگ.
سعدی
لغت نامه دهخدا

شوریده راه

شوریده راه
گمراه، ملحد، برای مِثال چو آن دشتبانان شوریده راه / شنیدند یک یک سخن های شاه (نظامی۵ - ۹۶۰)، بدخو
شوریده راه
فرهنگ فارسی عمید

شوریده رای

شوریده رای
دیوانه. مجنون. (از ناظم الاطباء). گم کرده خرد:
کشنده دو سرهنگ شوریده رای
بنزد سکندر گرفتند جای.
نظامی.
، با رأی ناصواب:
چه جای است این که بس دلگیر جای است
که زد رایت که بس شوریده رای است.
نظامی.
پریشان خاطر و شوریده رایم
همی با فکرت خود برنیایم.
نظامی
لغت نامه دهخدا

شوریده راه

شوریده راه
کنایه از مردم گمراه و ملحد. (ناظم الاطباء). کنایه از مردم گمراه و پریشان مذهب که متابعت کتب سماوی نکنند و از اخلاق حسنه و اطوار پسندیده بهره ندارند. (آنندراج). از راه بگشته:
چو آن دشتبانان شوریده راه
شنیدند یک یک سخنهای شاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا