معنی خوش نهاد - فرهنگ فارسی عمید
معنی خوش نهاد
- خوش نهاد
- نیک نهاد، نیکونهاد، نیکوسرشت
تصویر خوش نهاد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خوش نهاد
خوش نژاد
- خوش نژاد
- اصیل. که نژاد خوش دارد. خوش نسل. نژاده
لغت نامه دهخدا
گوش نهادن
- گوش نهادن
- گوش دادن استماع کردن، استراق سمع کردن: صابر و حملا در سرای شاه آمدند و نظاره میکردند و گوش نهاده بودند تا چه شنوند، متوجه شدن توجه کردن
فرهنگ لغت هوشیار