تلخ گونه. تلخ مانند. و کنایه از شراب از جهت تلخیی که در آن است: آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من قبله العذارا. حافظ. رجوع به تلخ و ترکیبات آن شود
تلخک، کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، کَسنی، اَنگوپا، تَلخ دانِه، هُندبید، اَنوپا، تَلخ جَکوک، هِندباج، هِندَبا تریاک دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تَلخِه، زَوان