معنی تاخت کردن - فرهنگ فارسی عمید
معنی تاخت کردن
- تاخت کردن
- تاختن، اسب دواندن، غارت کردن
تصویر تاخت کردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تاخت کردن
تاختن کردن
- تاختن کردن
- تازاندن بسرعت بردن (اسب و مانندآنرا)، هجوم بردن حمله بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تخت کردن
- تخت کردن
- هموار کردن. تسطیح. مسطح کردن، پر کردن. لبالب کردن. کامل کردن
لغت نامه دهخدا