جدول جو
جدول جو

معنی پشت و رو

پشت و رو
آستر و رویه، وارونه، واژگونه، پشت و روی
تصویری از پشت و رو
تصویر پشت و رو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پشت و رو

پشت وارو

پشت وارو
قسمی معلق پریدن کسی که پشت باب ایستاده معلق زند و بر آب آید
پشت وارو
فرهنگ لغت هوشیار

پشتک وارو

پشتک وارو
قسمی معلق، پریدن کسی که پشت به آب ایستاده و معلق زند و بر آب فرود آید
پشتک وارو
فرهنگ فارسی معین

رفت و رو

رفت و رو
رفت و روی. رفت و روب. رجوع به رفت و روی شود، جاروب. (ناظم الاطباء) ، خاشاکی که از رفتن خانه حاصل شود. صاحب السامی فی الاسامی میگوید: الحصاله و الخمامه، رفت و روی خرمن. (یادداشت مؤلف) ، جاروب کردن. (از ناظم الاطباء). رفت و روب. جاروب کردن. پاکیزه کردن. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف).
- رفت و رو کردن، جاروب کردن. پاکیزه کردن. رفتن. روبیدن:
ما جوی شیر و قصر زبرجد گذاشتیم
ساقی بگو که میکده را رفت و رو کنند.
بابافغانی شیرازی (از آنندراج).
رجوع به رفت و روب و رفت و روی شود، غارت کردن را نیز گویند. (لغت محلی شوشتر)
لغت نامه دهخدا

پشت رو

پشت رو
پشت آستر و رویه، وارونه، واژگونه، پُشت و رو
پشت و رو کردن: برگرداندن و وارونه کردن جامه یا رویۀ لباس که پشت آن به رو بیاید، کنایه از خلاف واقع نشان دادن
پشت رو
فرهنگ فارسی عمید