آنکه دارای مژک است. یا مژک داران. رده ایست از جانوران تک سلولی که آب زی هستند و حول غشا محافظ بدن آنها را تعداد زیادی مژکهای لرزان فراگرفته واین مژکها هم وسیله حرکت این رده از حیوانات است و هم وسیله اخذ طعمه آنهامیباشد. غالب مژک داران در آبهای شیرین راکد میزیند. بهترین نمونه این رده استنور و ورتیسل وپارامسی میباشند که در اکثر آبها فراوان هستند انفوزوارها خیسه ها
دارندۀ مژک. سلول منفرد و یا بافتی که دارای مژک است (مانند یک پارامسی که یک سلول منفرد و یک حیوان تک سلولی است که حول بدنش دارای مژک است و بافت پوششی داخلی قصبه الریه). رجوع به مژک و مژک داران شود
مانند پادشاهان. چون ملوک: گر همی خواهی بنشست ملک وار نشین ور همی تاختن آری به سوی خوبان تاز. منوچهری. نوازش کنانش ملک پیش خواند ملک وار بر کرسی زر نشاند. نظامی. سلیحی ملک وار ترتیب کرد به جوشن بر از تیغ ترکیب کرد. نظامی