معنی محنت کش - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با محنت کش
محنت کش
- محنت کش
- رنجدیده، رنجکش، غم پرور، محنت بر، محنت پرور، محنت خور، محنت دیده، محنت زده، محنت روزی، محنتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محنت کشی
- محنت کشی
- عمل محنت کش. سختی کشی. تحمل رنج و غم و سختی:
جهان از پی شادی و دلخوشی است
نه از بهر بیداد و محنت کشی است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
منت کش
- منت کش
- هن کش کسی که با دیگری قهر است ولی بوسایلی سعی میکند توجه او را جلب و باوی آشتی کند
فرهنگ لغت هوشیار
منت کش
- منت کش
- کسی که با دیگری قهر است ولی به وسایلی سعی می کند توجه او را جلب و با وی آشتی کند
فرهنگ فارسی معین
ماست کش
- ماست کش
- کسی که شغلش حمل و نقل ماست و رسانیدن تغارهای آن بدکانهای بقالی و لبنیات و خوار بار فروشی است
فرهنگ لغت هوشیار
محنت کده
- محنت کده
- مستکده رنجکده جای محنت محنتستان غمکده: همچو دهلیزه محنت کده ما بمیان نیست خالی دمی از ولوله وا اسفاه
فرهنگ لغت هوشیار