مالنده مالنده آنکه بمالد. و رجوع به مالیدن شود، دلاک. (ملخص اللغات حسن خطیب، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کیسه کش حمام. (یادداشت ایضاً) : چونکه مالنده بدو گستاخ شد در درستی آمد و درواخ شد. رودکی (از لغت فرس چ اقبال ص 78) لغت نامه دهخدا
بالنده بالنده پرنده ، آنکه یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است، (نگارش کردی: بانده) فرهنگ نامهای ایرانی