جدول جو
جدول جو

معنی لخت لخت

لخت لخت
پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه، ریش ریش، قاچ قاچ، ریز ریز، تار تار، شرحه شرحه برای مثال تا برآید لخت لخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری - ۶۳)
کم کم
تصویری از لخت لخت
تصویر لخت لخت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با لخت لخت

لختک لختک

لختک لختک
اندک اندک آهسته آهسته: متدرجا بر آیند (کواکب) اندک اندک تا بغایتی رسند و از و آغازند فرود آمدن لختک لختک تا فرو شوند
فرهنگ لغت هوشیار

تخت بخت

تخت بخت
اقبال و دولت. (ناظم الاطباء).
- تخت بخت مملکت، حکومت و فرمانروایی: دختر بهمن اسفندیار که پیش از آمدن اسکندر بدان حدود بر، تخت بخت مملکت در تحت تصرف و فرمان او بود اساس و بنای آنرا فرمود. (ترجمه محاسن اصفهان ص 16)
لغت نامه دهخدا