معنی گمان کردن
- گمان کردن
- تصور کردن، پنداشتن، شک کردن
واژههای مرتبط با گمان کردن
گمان کردن
- گمان کردن
- خیال کردن، حدس زدن
گمان کردن
- گمان کردن
- تصور کردن انگاشتن، پنداشتن توهم کردن: تو گمان کردی که کرد آلودگی در صفا غش کی هلد پالودگی ک (مثنوی)، شک کردن تردید کردن: در هستی خدای گروهی گمان کنند وندر سخاوت تو نکردست کس گمان. (فرخی)
گمان کردن
- گمان کردن
- پنداشتن، تصور کردن
گمان کردن
- گمان کردن
- Hunch, Presume, Speculate, Surmise
گمان کردن
- گمان کردن
- pressentir, presumir, especular, supor
گمان کردن
- گمان کردن
- ahnen, annehmen, spekulieren, vermuten
گمان کردن
- گمان کردن
- przeczuwać, przypuszczać, spekulować
گمان کردن
- گمان کردن
- предчувствовать , предполагать , спекулировать , предполагать
گمان کردن
- گمان کردن
- відчувати , припускати , спекулювати
