جدول جو
جدول جو

معنی کارآشوبی

کارآشوبی
کارشکنی، برای مثال ز کارآشوبی مریم برآسود / رطب بی استخوان شد شمع بی دود (نظامی ۲ - ۲۳۹)، آشفتگی و خرابی کار
تصویری از کارآشوبی
تصویر کارآشوبی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کارآشوبی

کارآشوبی

کارآشوبی
کارشکنی، خرابی کار:
ز کارآشوبی مریم برآسود
رطب بی استخوان شد شمع بی دود،
نظامی،
رجوع به گنجینۀ گنجوی شود
لغت نامه دهخدا

کار آشوبی

کار آشوبی
ایجاد آشفتگی در امور کار شکنی خرابی کار: (ز کار آشوبی مریم بر آسود رطب بی استخوان شد شمع بی دود) (نظامی)
کار آشوبی
فرهنگ لغت هوشیار

کارآموزی

کارآموزی
کار آموختن، کار یاد گرفتن، واحد درسی دانشگاهی به منظور کسب تجربه در رشتۀ تحصیلی
کارآموزی
فرهنگ فارسی عمید

کارآموزی

کارآموزی
دوره ایست که اشخاصی که وارد خدمت می شوند بی حقوق برای آشنا شدن بکار خدمت می کنند، مشغول کار آموختن
فرهنگ لغت هوشیار

کارآموزی

کارآموزی
عمل کارآموز (واژه فرهنگستان)، دوره ای که اشخاص وارد خدمت می شوند و بدون گرفتن حقوق برای آشنا شدن به کار خدمت می کنند
کارآموزی
فرهنگ فارسی معین