دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران، سکنۀ آن 88 تن، آب آن از رود خانه کرج، محصول آن غلات، بنشن، چغندر قند و صیفی و شغل اهالی آنجا زراعت است، در زمستان از ایل عرب میش مست در این ده ساکن هستند، تپه خرابه ای به نام جمشیدگلی وراه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1) دهی است از دهستان انزل بخش حومه شهرستان ارومیه، سکنۀ آن 270 تن، آب آن از چشمه و قنات، محصول آن غلات، توتون، چغندر، بادام و کشمش، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جوراب بافی است، راه ارابه رو و دبستان وژاندارمری دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) دهی است از دهستان حومه شاهین دژ شهرستان مراغه، سکنۀآن 15 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و کرچک، شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جوراب بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) نام یکی از دههای بارفروش مازندران، (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 159)
ترکی زینه ساز، جندار سرباز، سالار زینه خانه کسی که در زراد خانه کار کند اسلحه ساز: در میانه است گروه از یساولان و قورچیان معتبر و ایشیک آقاسیان 00000 و جمعی کثیر از هر طبقه و هر طایفه بودند، رئیس جبه خانه رئیس اسلحه خانه، سرباز جاندار
از قور مخفف قوران بمعنی سلاح و چی. سلاح دار. (سنگلاخ). (آنندراج) (ناظم الاطباء). رئیس جبه خانه. جبه پوش. (ناظم الاطباء). و در لغات ترکی قورچی بمعنی اهتمام کننده دربار پادشاه نوشته شده. (آنندراج). تلفظ صحیح آن ابتدا بایستی کرچی باشد که بمعنی تیرانداز (با کمان) است از ریشه کر ’ترکش دار’. (سازمان اداری حکومت صفوی بنقل از مقدمه الادب پوپ چ لنینگراد 1938 میلادی ص 445 و دلاواله ص 766 تحت نام Corci). قورچیان یعنی بازماندگان سواران عشیره ای و ایلیاتی سابق. آنان مانند مخازن اسلحه متحرک به کمان وتیر و شمشیر و خنجر و تبر و سپر مسلح بودند. کلاه اصلی این جنگجویان ترکمان که بهمان مناسبت نام قزلباش گرفته بودند کلاهی سرخ بود، دارای زرهی زنجیردار که بر گونه ها می افتاد. سبیل های بلند نیز از مشخصات قورچیان بود. (سازمان اداری حکومت صفوی) : در همان روز قورچیان در عمارت پادشاهی وی را [ابونصر طبیب با سوء احوال بقتل آوردند. (نامۀ دانشوران)