فراخ دامن فراخ دامن فراخ دست. (آنندراج). آنچه دامنش گسترش دارد: در جیب دل نگنجد عشق فراخ دامن آیینۀ سکندر آیینه دان ندارد. ملا قاسم مشهدی (از آنندراج). رجوع به فراخ دست شود لغت نامه دهخدا
فراخ دهان فراخ دهان آنکه دهان گشاد داردکنایه از پُر گو، کسی که سخنان بیهوده و بی معنی و بی فایده بگوید، یاوِه گو، بیهودِه گو، یاوِه سُرا، هَرزِه گو، هَرزِه خا، خیرِه دَرا، ژاژدَرای، هَرزِه لاف، هَرزِه لای، یافِه دَرای، ژاژخا، مِهذار، هَرزِه دَرای، اَفسانِه پَرداز، اَفسانِه گو فرهنگ فارسی عمید