معنی غلفج غلفج زنبور، زنبور سرخ، زنبور عسل، برای مثال چون ز لب نوشم نمی بخشی بتا / همچو غلفج نیش بر جانم مزن (؟- مجمع الفرس - غلفج) تصویر غلفج فرهنگ فارسی عمید
غلغج غلغج غِلغِلک، عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، قِلقِلک، پَخپَخو، پَخلوچه، پَخلیچه، غِلمِچ، غِلغِلیچ فرهنگ فارسی عمید
غلفق غلفق چغز لاوه از گیاهان، زیست فراخ، برگ مو برگ رز، بد زبان زن، گول زن، پوست خرما بن، کمان فرو هشته چغز لاوه چغزوار فرهنگ لغت هوشیار