جدول جو
جدول جو

معنی غالیه بار

غالیه بار
خوش بو، دارای بوی خوش، معطر
تصویری از غالیه بار
تصویر غالیه بار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غالیه بار

غالیه بار

غالیه بار
هر هفت بار، خوشبوی آنچه غالیه پاشد غالیه بخش، بوی خوش دهنده
غالیه بار
فرهنگ لغت هوشیار

غالیه بار

غالیه بار
به معنی غالیابار است که کنایه از بوی خوش دهنده باشد. (برهان) (آنندراج). غالیه بخش:
مگر که غالیه میمالی اندرو گه گاه
وگرنه از چه چنان تافته است و غالیه بار.
فرخی.
ناز از تو سزد بر من مسکین که تو ایدون
با طرۀ مشکین و خط غالیه باری.
فرخی.
گرنه ز سر زلف بخم خیزد هر شب
باد سحری، از چه سبب غالیه بار است ؟
سروش اصفهانی
لغت نامه دهخدا

غالیه باری

غالیه باری
بوی خوش دهندگی. دادن بوی خوش:
همواره بود در بر توهر شب و هر روز
ترکی که کند طرۀ او غالیه باری.
فرخی
لغت نامه دهخدا

غالیه فام

غالیه فام
غالیه رنگ، غالیه گون، به رنگ غالیه، سیاه، برای مِثال همه با جعدهای مشکین بوی / همه با زلف های غالیه فام (فرخی - ۲۲۴)
غالیه فام
فرهنگ فارسی عمید

غاشیه دار

غاشیه دار
خادمی که مامور نگه داری زین پوش اسب مخدوم است، کنایه از خادم مطیع و فرمان بردار که در سفر همراه مخدوم خود باشد
غاشیه دار
فرهنگ فارسی عمید