شخالیدن شخالیدن خلانیدن. خراشیدن. (برهان) (غیاث اللغات). خلیدن. (شرفنامۀ منیری). و شاید تحریفی از شخائیدن باشد لغت نامه دهخدا
شخیلیدن شخیلیدن فریاد کردن بانگ برآوردن نعره زدن، سوت زدن صفیر زدن، ناله کردن، غریدن رعد، پژمرده شدن افسردن فرهنگ لغت هوشیار
شخاییدن شخاییدن خراشیدن، ریش کردن، برای مِثال چو بشنید شاه آن پیام نهفت / ز کینه لب خود شخایید و گفت (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۸)، خلانیدن فرهنگ فارسی عمید