جدول جو
جدول جو

معنی سیلاخوری

سیلاخوری
از مردم سیلاخور، نفهم، وحشی
تصویری از سیلاخوری
تصویر سیلاخوری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیلاخوری

سیلاخور

سیلاخور
از تقسیمات حکومتی ولایت بروجرد، در جنوب و جنوب غربی حد شرقی جاپلق، شمالی بروجرد و غربی خرم آباد است، ناحیه ای است کوهستانی بدو قسمت سیلاخور علیا و سفلی تقسیم میشود: سیلاخور سفلی، قسمتی است از ناحیۀ سیلاخور در بروجرد دارای 116 قریه و جمعیت آن 10000 تن است و مرکز آن چالان چولان است، سیلاخور علیا، قسمتی است از ناحیۀ سیلاخور دارای 100 قریه و جمعیت آن 19000 تن و مرکز آن اشترینان است، (از جغرافیای سیاسی کیهان)، رجوع به دائره المعارف فارسی شود
لغت نامه دهخدا

سلاخوری

سلاخوری
مرکب از سل (سر) + آخور + ی است که سرآخور باشد. و به معنی امیر آخور و میراخور و رئیس سرطویله باشد. (دزی ج 1 ص 670)
لغت نامه دهخدا

سالادخوری

سالادخوری
ظرفی که در آن سالاد بریزند و در سر سفره بگذارند
سالادخوری
فرهنگ فارسی عمید

سالادخوری

سالادخوری
ظرفی از چینی و جز آن برای خوردن سالاد و جز آن. رجوع به سالاد شود
لغت نامه دهخدا

گیاخوری

گیاخوری
عمل گیاه خوردن گیاه خوری. گیاه خور. گیاه خوار، علف زار مرتع چراگاه
فرهنگ لغت هوشیار

چیلاخور

چیلاخور
دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان. در 30هزارگزی باختری قیدار و 6هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است. کوهستانی و سردسیر و 300 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا