جدول جو
جدول جو

معنی سرچکاد

سرچکاد
چکاد، سرکوه، بالای کوه، قله برای مثال دغ بود سرچکاد تو چون طاس / دیو را زاو همیشه هست هراس (عمید لومکی - لغتنامه - سرچکاد)
تصویری از سرچکاد
تصویر سرچکاد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرچکاد

سرچکاد

سرچکاد
بالای پیشانی، چه چکاد پیشانی را گویند. (برهان) (از آنندراج). تارک سر، چه چکاد بالای پیشانی و سرچکاد بالاتر از آن. (رشیدی). ام الرأس. (مهذب الاسماء). قِمّه. (السامی) :
دغ بود سرچکاد او چون طاس
دیو را زو بود همیشه هراس.
عمید لومکی (از رشیدی).
رجوع به چکاد شود
لغت نامه دهخدا

سرچکادی

سرچکادی
چیزی باشد که بر سر چیزی ستانند، چنانکه یک من کشمش بخرند مشت نخودی یا چیزی دیگر بر سر آن بگیرند و آن را در هندوستان دستوری گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سرچهان

سرچهان
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بوانات و سرچهان شهرستان آبادۀ پائین. آب مشروب و زراعتی از چشمه و قنات است. محصولاتش عبارتند از غلات، حبوب و میوه جات. از 26 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و دارای 3700 تن سکنه میباشد. و قراء مهم آن عبارتند از توجردی، حامی، چنارناز، کره حسین آباد، کرخنگان، فویه، خوانسار و برازجان. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

سرخکان

سرخکان
دهی از دهستان قیلاب بالای بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد. دارای 400تن سکنه است. آب آن از رود خانه بلارود. محصول آن غلات، لبنیات و پشم. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا