معنی ستیزه جو - فرهنگ فارسی عمید
معنی ستیزه جو
- ستیزه جو
- جنگجو، سرکش، ناسازگار، لجوج
تصویر ستیزه جو
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ستیزه جو
ستیزه جو
- ستیزه جو
- پیکارجو، پیکارگر، ستیهنده، جنگجو، پرخاشگر، جنگ طلب، ستیزه گر، ستیزا، عربده جو، غوغاگر، مبارزطلب، متخاصم، لجوج، سرکش، عاصی، نافرمان، طاعی
متضاد: صلح طلب، آشتی جو، آشتی خواه
فرهنگ واژه مترادف متضاد