معنی حوم - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حوم
حوم
- حوم
- چیزی که میگردد در سر، (منتهی الارب)، خماری که در سر میگردد، (اقرب الموارد)، چیزی که برمیگردد در سر و سرگیجه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
حوم
- حوم
- جَمعِ واژۀ حائم، عطشان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به حائم شود
لغت نامه دهخدا