جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تبسیده

تبسیده

تبسیده
اسم مفعول از تبسیدن. (حاشیۀ برهان چ معین). بمعنی گرم شده باشد. (برهان). گرم شده و آن را تفسیده نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) ، ترکیده لب از گرما. (ناظم الاطباء). رجوع به تبسیدن و تفسیدن شود
لغت نامه دهخدا

ترسیده

ترسیده
کسی که دچار بیم و ترس شده
وَحشَت زده، هَراسیده، مَرعوب، مُتَوَحِّش، خائِف، رَعیب، چَغزیده، نِهازیده، مَروع
ترسیده
فرهنگ فارسی عمید