جدول جو
جدول جو

معنی پیروزگون

پیروزگون
مانند پیروزه، به رنگ فیروزه
تصویری از پیروزگون
تصویر پیروزگون
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیروزگون

پیروزگون

پیروزگون
پیروزه گون، چون فیروزه، برنگ فیروزه، بسان فیروزه:
بسی رفتم پس آز اندرین پیروزگون بشکم
کم آمد عمر و نامد مایه آز و آرزو را کم،
ناصرخسرو،
تو پنداری که نسرین و گل زرد
بباریده است بر پیروزگون لاد،
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیروز گون

پیروز گون
مانند فیروزه برنگ پیروزه: تو پنداری که نسرین و گل زرد بباریده است بر پیروزه گون لاد. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

پیروزه گون

پیروزه گون
مانند پیروزه فیروزه دار، برنگ پیروزه فیروزه فام: توگفتی گرد زنگارست بر آیینه چینی توگفتی موی سنجابست بر پیروزه گون دیبا. (فرخی) یا پیروزه گون تخت. -1 تختی از پیروزه، سریری برنگ پیروزه، آسمان: به پیروی چو بر پیروزه گون تخت عروس صبح را پیروز شد بخت... (نظامی) یا گنبد پیروزه گون. گنبدی از پیروزه قبه ای ساخته از فیروزه، گنبدی برنگ پیروزه، آسمان: گر آستان تو بالین سر کنم ز شرف رسد بگنبد پیروزه گون بی روزن. (سوزنی) ز پیروزه گون گنبدانده مدار که پیروزه باشد سرانجام کار. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیروز ور

پیروز ور
پیروزمند مظفر: همی گفت این سخن پیروز ور شاه دو چشمش دیده بان گشته سوی راه. (ویس و رامین)
فرهنگ لغت هوشیار