جدول جو
جدول جو

معنی بیهوده کاری

بیهوده کاری
انجام کار بیهوده و بی فایده
تصویری از بیهوده کاری
تصویر بیهوده کاری
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بیهوده کاری

بیهوده کار

بیهوده کار
کسی که کار بی فایده و بی حاصل میکند. (ناظم الاطباء). میاط: اِهزال، بیهوده کار یافتن کسی را. هَزِل، نیک بیهوده کار. (منتهی الارب) ، مردم ناچیز، مسخره و لطیفه گو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بیهوده درای

بیهوده درای
بیهوده گوی. هرزه گوی. یافه گوی. ژاژخای:
گر رای بقا کنی در اینجای
بیهوده درای و سست رایی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

بیهوده خواری

بیهوده خواری
حالت و کیفیت و صفت بیهوده خوار. کنایه از اسراف وخرج بیجا کردن. (ناظم الاطباء). اسراف و ولخرجی و هرزه خرجی. تبذیر. باددستی. (ناظم الاطباء) :
چنان نیز یکسر مپرداز گنج
که آیی ز بیهوده خواری برنج.
نظامی.
، اوباشی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا