جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با یوزیدن

یوزیدن

یوزیدن
جستن و جهیدن و برجستن. (ناظم الاطباء) ، طلب نمودن و جُستن. (آنندراج). جستجو کردن. تفحص کردن. طلب کردن. جُستن. طلبیدن، چنانکه گویند: راه یوز و صیدیوز و رزم یوز، و امثال آن. (یادداشت مؤلف) ، نیک پاک کردن چاه آب. (ناظم الاطباء) ، غلطیدن به سان جانوران در خاک. مراغه کردن. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به یوز شود
لغت نامه دهخدا

ویزیدن

ویزیدن
غَربال کردن، چیزی را در غربال یا موبیز ریختن و تکان دادن که نرمۀ آن بیرون بیاید و نخاله اش باقی بماند، سَرَند کردن، بیختن، بیزیدن، بیز، پالاییدن، پَرویختن
ویزیدن
فرهنگ فارسی عمید