جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با یزش

یزش

یزش
عبادت. پرستش. (یادداشت مؤلف). صورت جدید یزشن مانند پاداش و پاداشن، کنش وکنشن، که نون آخر حذف میشود. و رجوع یه یزشن شود
لغت نامه دهخدا

یازش

یازش
قصد، آهنگ
رُشد، بالیدِگی، روییدگی، نَشْوْ، وَخش، نَشْوْ و نَما
یازش
فرهنگ فارسی عمید

یزک

یزک
جلودار، پیشرو سپاه، پیشتاز لشکر، مقدمۀ لشکر، پیش قراول، برای مِثال سعدیا لشکر سلطان غمش ملک وجود / هم بگیرد که دمادم یزکی می آید (سعدی۲ - ۴۴۹)، حذر کار مردان کارآگه است / یزک سد رویین لشکرگه است (سعدی۱ - ۷۶)
یزک
فرهنگ فارسی عمید