ترسان. بیمناک. (یادداشت به خط مؤلف). - هراسنده شدن، ترسیدن. هراس داشتن: چو گنجینۀ غارش آمد به دست هراسنده شد مرد یزدان پرست. نظامی (شرفنامه ص 337). چو دید اختران را دل اندر هراس هراسنده شد مرد اخترشناس. نظامی. - هراسنده گشتن، هراسنده شدن. ترسیدن: نواحی شناسان راه آزمای هراسنده گشتند از آن ژرف جای. نظامی
دهی است از دهستان قزقانچای بخش فیروزکوه دماوند، واقع در 14 هزارگزی باختر فیروزکوه و دو هزارگزی جنوب راه شوسۀ تهران به فیروزکوه. جایی کوهستانی سردسیر و دارای 286 تن سکنه است. محصول عمده اش غلات و بنشن است. قلمستانهای بید و تبریزی بسیار دارد. شغل مردم زراعت و جاجیم و گلیم بافی است. مزرعه های سربند، مزورولنجه جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)