از طبقۀ نوکر. چاکرپیشه. از نوع نوکر. (یادداشت مؤلف). کسی که از طبقۀ نوکران و خدمتگزاران باشد. (فرهنگ فارسی معین). - امثال: نوکرباب شش ماه چاق است شش ماه لاغر. ، از نوع اعضای حکومت و دولت. (یادداشت مؤلف). عضو ادارۀ دولتی. (از فرهنگ فارسی معین) : بود نوکرباب کمتر حشر او محدودتر وز جوانان اداری هر طرف محشر نبود. بهار (از فرهنگ فارسی معین)
نوکر دیوان کارمند کسی که از طبقه نوکران و خدمتگزاران باشد، عضو اداره (دولتی) : (بود نوکر باب کمتر حشر او محدود تر وز جوانان اداری هر طرف محشر نبود) (بهار 347: 2)
در عیون الاخبار آرد: حدّثنی قال حدثنی الولید عن جریر بن حازم عن الحسن: ’ان ّ رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم صلب رجلا علی جبل یقال له رباب’ و قال لی رجل بالمدینه هو ذورباب، (ج 1 ص 72 س 11 و 12)
دهی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوۀ شهرستان سنندج، در 4 هزارگزی شمال غربی پاوه بر سر راه پاوه به نوسود، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و توت و عسل و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)