جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نامربوط

نامربوط

نامربوط
بی ربط. بیهوده. نامناسب. بی مناسبت. (ناظم الاطباء). که بهم ربط ندارد: چون این حرکات نامضبوط و این هذیانات نامربوط از وی ظاهر گشت، گمان بردم که جنون بر دل وی مستولی شده. (سندبادنامه ص 86).
- سخنان نامربوط، سخنان شوریده و بی سروته.
، دشنام. هرزه. لایعنی.
- نامربوط گفتن، بی معنی و بیهوده گفتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نامربوط

نامربوط
بی ربط، بی سروته، بی مناسبت، بیهوده، چرند، مزخرف، مهمل، نابجا، ناشایست، هجو
متضاد: بجا، مربوط، مناسب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

نامضبوط

نامضبوط
ضبط نشده پریشانپراکنده، بی ترتیب بی سامان بی ربط: (چون این حرکات نامضبوط واین هذیانات نامربوط ازوی ظاهرگشت گمان بردم که جنون بردل وی مستولی شده است)
نامضبوط
فرهنگ لغت هوشیار

نامضبوط

نامضبوط
بند و بست ناشده. ضبطناشده. پراکنده. (ناظم الاطباء). بی تربیت. بی سامان: چون این حرکات نامضبوط و این هذیانات نامربوط از وی ظاهر گشت، گمان بردم که جنون بر دل وی مستولی شده است. (سندبادنامه ص 76) ، سرکش. گستاخ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا