جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گل چهره

گل مهره

گل مهره
مهره یا گلولۀ کوچک که از گل درست کنند، مهرۀ کمان گروهه
گل مهره
فرهنگ فارسی عمید

گل مهره

گل مهره
گلوله و مهره ای که از گل سازند، مهره کمال گروهه (خصوصا) : هر صحبتی که گفت بدو رد کنی و باز اندر دهان نهیش چو گل مهره در تفک. (سوزنی)، کره زمین، آدمی (که گویند از خاک سرشته شده)
فرهنگ لغت هوشیار

گل مهره

گل مهره
هر گلوله و مهره را گویند که از گل سازند عموماً و کمان گروهه را خصوصاً. (برهان) (آنندراج) : بر سر هر یک مردی یک مهره گل از سفال گل مهرۀ از سفاله... که چنانکه گل را بیزی و آنرا سفال کنی هر یک چند پشکل گوسفند و بر هر گل مهره نام آن کس نبشته. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی قصۀ اصحاب فیل).
هر حجتی که گفت بدو رد کنی و باز
اندردهان نهیش چو گل مهره در تفک.
سوزنی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین).
دو صد مهره بر یکدگر ساخته ست
که گل مهرۀ نو بپرداخته ست.
سعدی (بوستان).
، کرۀ زمین، کنایه از آدمی. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گلچهره

گلچهره
آنکه چهره اش در لطافت و طراوت بگل ماند: غلامان گلچهره دلربای کمر بر کمر گرد تختش بپای. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

گلچهره

گلچهره
گلچهر، گل خد، گلرخ، گل رخسار، گلرو، گلعذار، لاله رخ، لاله رخسار، لاله رو، لاله عذار
متضاد: زردچهره، زردرو
فرهنگ واژه مترادف متضاد