کاج خوردن کاج خوردن سیلی خوردن کشیده خوردن: (همچو دزدان بکنب بسته ای آونگ دراز دزدنی چوب خورد کاج خورد مسخره نی) (سوزنی در لغز طبل) فرهنگ لغت هوشیار
کاج خوردن کاج خوردن سیلی خوردن: همچو دزدان بکنب بسته ای آونگ دراز دزد نی چوب خورد، کاج خورد مسخره نی. سوزنی (در لغز طبل) لغت نامه دهخدا
کاچ خوردن کاچ خوردن سیلی خوردن کشیده خوردن: (همچو دزدان بکنب بسته ای آونگ دراز دزدنی چوب خورد کاج خورد مسخره نی) (سوزنی در لغز طبل) فرهنگ لغت هوشیار
کاج خورده کاج خورده سیلی خورده فقا خورده: (نه چرخ و چرخ ازو کاج خورده در جنبش نه کوه و کوه ازو کوس خورده بر بالا) (انوری انجمن)، پشت داده فرهنگ لغت هوشیار
کاج خورده کاج خورده کنایه از دو چیز است: اول کنایه از سیلی خورده، دویم کنایه از پشت داده، چنانکه انوری گفته: نه چرخ و چرخ ازو کاج خورده در جنبش نه کوه و کوه ازو کوس خورده بر بالا. (انجمن آرای ناصری) لغت نامه دهخدا
باد خوردن باد خوردن تاثیر کردن باد در بدن شخص، در معرض هوا قرار گرفتن، تاب خوردن برارجوحه نشستن و بازی کردن فرهنگ لغت هوشیار