جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صیقل گر

صیقل گر

صیقل گر
صیقل کار. صیقل. جلادهنده. زدایندۀ آهن و آینه و جز آن
لغت نامه دهخدا

صیقل وار

صیقل وار
مانند صیقل همانند آن چه که زنگ را بزداید: بی فسان ابر تیره صیقل وار زنگ تیغ از مجره بزداید (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار

صیقل گیره

صیقل گیره
صیقل گیرنده. سوهان پذیر. قابل جلا:
گر تن خاکی غلیظ و تیره است
صیقلش ده زآنکه صیقل گیره است.
مولوی
لغت نامه دهخدا

صیقل کار

صیقل کار
زداینده. جلادهنده. روشنگر. رجوع به صیقل شود
لغت نامه دهخدا

صیقل سرا

صیقل سرا
دهی است از دهستان دهشال بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان، واقع در 9 هزارگزی شمال خاوری آستانه. این ده درجلگه واقع و هوای آن معتدل، مرطوب و مالاریائی است. 174 تن سکنه دارد. آب آن از حشمت رود سفیدرود. محصول آنجا برنج، ابریشم، کنف و صیفی. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

صیقل ده

صیقل ده
دهی است جزء بلوک خورکام دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت، واقع در 25 هزارگزی خاور رودبار و33 هزارگزی رستم آباد. کوهستانی و معتدل است. 250 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، بنشن، لبنیات و گردو. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. عده ای از سکنه برای تأمین معاش به گیلان رفته و برمیگردند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

بیل گر

بیل گر
مُرَکَّب اَز: بیل + گر، سحاء. آنکه خاک و گل را از زمین رندد و باغبان که از بیل خیابان و غیره را آرایش دهد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا