ضرابی و کسی که پول رایج را سکه میکند. سکه زننده. ضراب. (ناظم الاطباء) : من سکه زنم بقالبی خوب او نیز زند ولیک مقلوب. نظامی. مشارالیه باید که متوجه باشد که ضرابهای سکه زن بدستور مقرر در اشرفی و عباسی سکه کاری نمایند. (تذکره الملوک چ 2 ص 33)
فلزی را بصورت مسکوک درآوردن. (فرهنگ فارسی معین) : زدند سکه پس آنگه بدولت دارا بسی گرفت ازو دهر زیب و زینت و فر. ناصرخسرو. که از پولادکاری خصم خونریز درم را سکه زد بر نام پرویز. نظامی. چندین هزار سکۀ پیغمبری زدند اول بنام آدم و خاتم بمصطفی. سعدی